کتاب سختی است! پذیرش غیرطبیعی بودن علم، ایده آشنا ولی حقیقتا دشواری است.... اغلب افراد معتقدند که علم و عقل سلیم ارتباط نزدیکی با هم دارند. توماس هنری هاکسلی، همکار باهوش داروین، از علم به عنوان عقل سلیم آموزش دیده یاد میکرد. ایده نزدیکی عقل سلیم و تجربیات روزانه ما با علم، هر چقدر هم که منطقی به نظر برسد، افسوس که کاملا گمراه کننده است. در واقع، هم ایده‌هایی که علم را تولید می‌کند و هم روشی که علم در آن انجام می‌شود، کاملاً خلاف تجربیات روزانه و عقل سلیم هستند - منظور این است که ایده‌های علمی را نمی‌توان با بررسی ساده پدیده‌ها به دست آورد و اغلب آنها خارج از تجربیات روزمره ما هستند.

کتابی هنجارشکن در مورد هرچه که در مورد تاثیرات گیاهان روی کارکرد ذهن و بدن مان میدانیم جستجوی پاسخی برای سوالاتی که شاید آینده شما و بشریت را عوض کنند. چرا گیاهان موادی تولید میکنند که مغز ما و سایر حیوانات را عمیقا تغییر می دهد؟ چرا قهوه و چای تقریبا در همه جای دنیا قانونی ست ولی برخی مواد مشابه با ضرر کمتر غیرقانونی است؟ گیاهان، چگونه باعث ایجاد انقلاب صنعتی، رنسانس و دوران شکوفایی اعراب و مسلمانان شده اند؟

جف هاکینز، عصب‌شناس و مهندس کامپیوتر از نظریه‌ای درباره هوش پرده‌برداری می‌کند که درک ما از مغز و آینده هوش مصنوعی را متحول می‌کند... به قول ریچارد داوکینز، این کتاب را نباید قبل از خواب بخوانید! چون هروقت که فصلی از این کتاب را تمام میکنید دوست دارید هرچه سریعتر به خیابان بدوید و با هیجان برای مردم تعریف کنید که چه چیزهایی یاد گرفته اید! کتابی پر از ایده های جدید مخصوصا برای علاقه‌مندان به نوروساینس و هوش مصنوعی

چرا خواب می بینیم؟ آیا رویاها معنای روانشناختی دارند یا صرفاً بازتاب فعالیت تصادفی مغز هستند؟ رویاها چه هدفی را دنبال می کنند؟ شب در رویاهایمان کجا می رویم؟ چرا اصلا خواب می بینیم؟ آیا ما تنها گونه ای هستیم که خواب می بینیم؟ وقتی مغز ما خواب می بیند یعنی چه اتفاقی میوفتد؟ کتابی جامع، علمی، دقیق و کاملاً جذاب در مورد چگونگی و چرایی خواب و رویا. نویسندگان: - آنتونیو زادرا استاد دانشگاه مونترال و محقق مرکز تحقیقات پیشرفته در پزشکی خواب در کبک کانادا - رابرت استیک گلد استاد دانشکده پزشکی هاروارد و مدیر مرکز خواب و شناخت در کمبریج، ماساچوست

بیشتر بازاریابی و تبلیغات هنوز بر اساس این فرضیه است که مصرف کنندگان هم در تصمیمات خریدشان و هم در واکنش هایشان به تبلیغات منطقی هستند. بسیاری از تحقیقات و بسیاری از نظرسنجی‌هایی که امروزه انجام می‌شود محدود به این است که از مصرف کنندگان بپرسیم که چه فکر می‌کنند. تحقیقات انجام شده با استفاده از تکنیک های عصب شناسی نوین (تصویر برداری مغزی با ام آر آی و الکتروانسفالوگرافی و…) نشان می دهد که در واقع برعکس این موضوع صادق است. دانشمندان علوم اعصاب، نشان داده اند که اکثریت بزرگی از اعمال ما به طور مستقیم توسط مغز ما و خارج از ذهن خودآگاه ما اداره می شود. وقتی چیزی می خریم هم همینطور است. متخصصان بازاریابی عصبی تا آنجا پیش می روند که می گویند 70 تا 80 درصد خریدها، غیرمنطقی است.

پاسخ به سوالاتی در مورد مغز، روان، ذهن، اگاهی و بررسی برخی استدلالها و شواهد اثبات روح و وجود غیرمادی منشا اگاهی ما

ذهنیت علمی بهترین راه برای درک بهتر جهان است. با داشتن ذهنیت و تفکر علمی، همیشه به حقایق احترام میگذاریم، باورهای خود را زیر سوال میبریم، هرگز از یادگیری چیزهای جدید دست نمیکشیم، از تغییر کردن و خطا کردن نمی ترسیم و یاد میگیریم که همیشه به حقیقت احترام بگذاریم، چه دلخواه ما باشد و چه نباشد. به قول آین رند: ما می توانیم واقعیت را نادیده بگیریم، اما نمی توانیم عواقب نادیده گرفتن واقعیت را نادیده بگیریم.

کتابی بی نظیر در مورد منشاء رفتارهای خوب و بد ما آدمها و نگاهی به ریشه های مغزی، ژنتیکی، فرهنگی تکاملی، آموزشی و تربیتی موثر در تصمیمات و رفتارهای ما رفتارهای ما

نگاهی جسورانه به جایگاه مهم چیزهایی که ما را ناراحت می کنند و ستایشی علمی و مبتنی بر شواهد، از گرسنگی، خستگی، مرگ، سرما و همه چیزهایی که از آنها فرار میکنیم!

کتاب لبه زندگی، تلنگری است بر باورهای اساسی ما در مورد ساده ترین سوال پیش روی ما:  زندگی چیست؟! همه ما تصور می کنیم که می دانیم زندگی و زنده بودن یعنی چه! اما هرچه دانشمندان بیشتر در مورد جهان زنده - از پروتوسل ها گرفته تا مغزها، از زیگوت ها تا ویروس های همه گیر - اطلاعات بیشتری کسب کنند، تعریف زندگی برای آنها دشوارتر می شود. سیبی که روی میز ماست زنده است یا فقط درختی که سیب داده؟ تخمک بارور شده زنده است یا ؟ مجموعه ای از سلول های عصبی انسانی که در یک ظرف در آزمایشگاه کشت داده شده اند چطور؟ ویروس ها زنده اند؟ کارل زیمر در این کتاب با  مهارت عجیبی، تمام باورهای ما در مورد حیات و زندگی را زیر و رو میکند!

علم معمولا توسط عموم به عنوان یک تلاش یکپارچه، سختگیرانه، جدی و شبه رباتیک و عاری از محتوای احساسی تلقی می‌شود.  در حالی که ممکن است، دانش و دانشمندان از نظر شایستگی های فکری و سودمندی آنها مورد احترام باشند، در ذهن بسیاری از مردم، علم در بهترین حالت چیزی جدا از جامعه عادی باقی می ماند. اما خلاف این نگرش، جایی که شوخ طبعی، که به عنوان یک حایل عاطفی برای شکستن سختی علم عمل می کند، کاملاً رایج است.  تلاش ها برای ادغام شوخ طبعی در ارتباطات رسمی علم کمتر گسترده شده است. و شاید وقت آن رسیده باشد که از خودمان بپرسیم که کمدی چگونه می تواند به آموزش و توسعه علم کمک کند؟  پاسخ به این سوال چند وجهی است و شامل رشته های نسبتاً متفاوتی است. در ادامه به بررسی مزایای بالقوه طنز در سطوح مختلف عصبی، روانشناختی و جامعه شناختی خواهم پرداخت.