رواق / Ravaq

فرزآن

  • 1 hour 11 minutes
    مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد ۱۷۴

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۷۴

    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن


    مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

    هدهد خوش‌خبر از طرف سبا بازآمد


    برکش ای مرغ سحر نغمه‌ی داوودی باز

    که سليمان گل از باد هوا بازآمد


    عارفی کو که کند فهم زبان سوسن

    تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد


    مردمی کرد و کرم لطف (خداداده) خداداد به من

    کان بت (سنگدل) ماهرخ از راه وفا بازآمد


    لاله بوی می نوشين بشنيد از دم صبح

    داغ دل بود به اميد دوا بازآمد


    چشم من در ره اين قافله‌ی (بس آب کشید) راه (باد) بماند

    تا به گوش دلم آواز درا بازآمد


    گر چه حافظ در رنجش زد و پيمان بشکست

    لطف او بين که به لطف از در ما بازآمد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    25 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 14 minutes
    در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد ۱۷۳

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۷۳

    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن


    در نمازم خم ابروی تو با ياد آمد

    حالتی رفت که محراب به فرياد آمد


    از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

    کان تحمل که تو ديدی همه بر باد آمد


    باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند

    موسم عاشقی و کار به بنياد آمد


    بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم

    شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد


    ای عروس هنر از بخت شکايت منما

    حجله‌ی حسن بيارای که داماد آمد


    دلفريبان نباتی (نهانی) همه زيور بستند

    دلبر ماست که با حسن خداداد آمد


    زير بارند درختان که تعلق دارند

    ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد


    مطرب از گفته‌ی حافظ غزلی (چند، مست) نغز بخوان

    تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    24 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 6 minutes
    عشق تو نهال حیرت آمد ۱۷۲

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۷۲

    مفعول و مفاعلن فعولن


    عشق تو نهال حيرت آمد

    وصل تو کمال حيرت آمد

    بس غرقه‌ی حال وصل کآخر

    هم بر سر حال حيرت آمد

    يک دل بنما که در ره او

    بر چهره نه (ز) خال حيرت آمد

    نه وصل بماند و نه واصل

    آن جا که خيال حيرت آمد

    از هر طرفی که گوش کردم

    آواز سوال حيرت آمد

    شد منهزم از کمال عزت

    آن را که جلال حيرت آمد

    سر تا قدم وجود حافظ

    در عشق نهال حيرت آمد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    23 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 10 minutes
    دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد ۱۷۱

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۷۱

    مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن


    دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد

    کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد


    خاک وجود ما را از آب (باده) ديده گل کن

    ويرانسرای دل را گاه عمارت آمد


    اين شرح بی‌نهايت کز (حسن) زلف يار گفتند

    حرفی‌ست از هزاران کاندر عبارت آمد


    عيبم بپوش زنهار ای خرقه‌ی می‌آلود

    کان پاک (یار) پاکدامن بهر زيارت آمد


    امروز جای هر کس پيدا شود ز خوبان

    کان ماه مجلس‌افروز اندر صدارت آمد


    بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است

    همت نگر که موری با آن حقارت آمد


    از چشم شوخش ای دل ايمان خود نگه دار

    کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد


    آلوده‌ای تو حافظ فيضی ز شاه درخواه

    کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد


    درياست مجلس او درياب وقت و در ياب

    هان ای زيان رسيده وقت تجارت آمد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    20 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 12 minutes
    حافظ خلوت‌نشین دوش به میخانه شد ۱۷۰

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۷۰

    مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن


    زاهد (حافظ) خلوت‌نشين دوش به ميخانه شد

    از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد


    صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست

    باز به يک جرعه می عاقل و فرزانه شد


    شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب

    باز به پيرانه سر عاشق و ديوانه شد


    مغبچه‌ای می‌گذشت راهزن دين و دل

    در پی آن آشنا از همه بيگانه شد


    آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت

    چهره‌ی خندان شمع آفت پروانه شد


    گريه‌ی شام و سحر شکر که ضايع نگشت

    قطره‌ی باران ما گوهر يک دانه شد


    نرگس ساقی بخواند آيت افسونگری

    حلقه‌ی اوراد ما مجلس افسانه شد


    منزل حافظ کنون (بارگه کبریاست) بزمگه پادشاست

    دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    19 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 3 minutes
    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد ۱۶۹

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۶۹

    فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات


    ياری اندر کس نمی‌بينيم ياران را چه شد؟

    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟


    آب حيوان تيره‌گون شد، خضر فرخ‌پی کجاست؟

    خون چکيد از شاخ گل، باد بهاران را چه شد؟

    (گل بگشت از رنگ و بو...)


    کس نمی‌گويد که ياری داشت حق دوستی

    حق‌شناسان را چه حال افتاد؟ ياران را چه شد؟


    لعلی از کان مروت برنيامد سال‌هاست

    تابش خورشيد و سعی باد و باران را چه شد؟


    شهر ياران بود و خاک مهربانان اين ديار

    مهربانی کی سرآمد؟ شهرياران را چه شد؟


    گوی توفيق و کرامت در ميان افکنده‌اند

    کس به ميدان در نمی‌آيد سواران را چه شد؟


    صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

    عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد؟


    زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت؟

    کس ندارد ذوق مستی ميگساران را چه شد؟


    حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش

    از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد؟



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    18 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 19 minutes
    گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد ۱۶۸

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۶۸

    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان


    گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

    بسوختيم در اين آرزوی خام و نشد


    به لابه (طنز) گفت شبی مير مجلس تو شوم

    شدم به رغبت خويشش کمين غلام و نشد


    پيام داد که خواهم نشست با رندان

    بشد به رندی و دردی‌کشيم نام و نشد


    رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل

    که ديد در ره خود تاب و پيچ دام و نشد


    بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل

    چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد


    به کوی عشق منه بی‌دليل راه قدم

    که من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد


    فغان که در طلب گنج‌نامه‌ی مقصود

    شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد


    دريغ و درد که در جست‌وجوی گنج حضور

    بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد


    هزار حيله برانگيخت حافظ از سر فکر

    در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    17 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 15 minutes
    ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد ۱۶۷

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۶۷

    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان


    ستاره‌ای بدرخشيد و ماه مجلس شد

    دل رميده‌ی ما را رفيق و مونس شد


    نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

    به غمزه مساله‌آموز صد مدرس شد


    به بوی او دل بيمار عاشقان چو صبا

    فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد


    به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست

    گدای شهر نگه کن که مير مجلس شد


    خيال آب خضر بست و جام (کیخسرو) اسکندر

    به جرعه‌نوشی سلطان ابوالفوارس شد


    طربسرای محبت کنون شود معمور

    که طاق ابروی يار منش مهندس شد


    لب از ترشح می پاک کن برای خدا

    که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد


    کرشمه‌ی تو شرابی به عاشقان (بنمود) پيمود

    که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد


    چو زر عزيزوجود است نظم (شعر) من آری

    قبول دولتيان کيميای اين مس شد


    ز راه ميکده ياران عنان بگردانيد

    چرا که حافظ از اين راه رفت و مفلس شد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    16 November 2024, 6:40 am
  • 3 minutes 56 seconds
    برنامه نمره ۱۶۷ با ۳ ساعت تاخیر پخش خواهد شد

    برای پخش این صدا از مصاحب کسب اجازه شده



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    16 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 13 minutes
    روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ۱۶۶

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۶۶

    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان


    روز هجران و شب فرقت يار آخر شد

    زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد

    آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود

    عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

    شکر ايزد که به (بوی گل نوروزی باز) اقبال کله‌گوشه‌ی گل

    نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد


    باورم نيست ز بدعهدی ايام هنوز

    قصه‌ی غصه که در دولت يار آخر شد


    آن پريشانی شب‌های دراز و غم دل

    همه در سايه‌ی گيسوی نگار آخر شد


    صبح اميد که (شد) بد معتکف پرده‌ی غيب

    گو برون آی که کار شب تار آخر شد


    بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش

    که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد

    ساقيا لطف نمودی قدحت پرمی باد

    که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد

    در شمار ار چه نياورد کسی حافظ را

    شکر کان محنت (بیرون ز شمار) بی حد و شمار آخر شد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    13 November 2024, 3:25 am
  • 1 hour 13 minutes
    مرا مهر سيه‌چشمان ز سر بیرون نخواهد شد ۱۶۵

    «««««🍷می‌بهـا»»»»»

    غزل نمره ۱۶۵

    مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن


    مرا مهر سيه‌چشمان ز سر بيرون نخواهد شد

    قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد


    رقيب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت

    مگر آه سحرخيزان سوی گردون نخواهد شد


    مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

    هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون نخواهد شد

    (هر آن قسمت که رفت آنجا کم و افزون نخواهد شد)


    خدا را محتسب ما را به فرياد دف و نی بخش

    که ساز شرع از اين (اسباب) افسانه بی‌قانون نخواهد شد


    مجال من همين باشد که پنهان (مهر) عشق او ورزم

    کنار و بوس و آغوشش چه گويم چون نخواهد شد


    شراب لعل و جای امن و يار مهربان ساقی

    دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد


    مشوی ای ديده نقش غم ز لوح سينه‌ی حافظ

    که زخم تيغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد



    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
    12 November 2024, 5:35 am
  • More Episodes? Get the App
© MoonFM 2024. All rights reserved.